یکی از معضلات سیستم تعلیم و تربیت کشور ما چگونگی برخورد با شاگردان خاطی در مکاتب است. در کشوری که ناگهان با سیل تبلیغات رادیو و تلویزیونی و مطبوعات برای دور کردن دبیران از به کارگیری تنبیه و جریمه و حتی اخراج شاگردان خاطی و قانون شکن از محیط درس، مواجه می شود و فشارهای زیادی بر جامعه تعلیم و تربیت وارد می آید، هیچ کس حاضر نیست راهکاری عملی و کاربردی برای برخورد با شاگردان خاطی ارائه دهد.
هیچ عقل سلیمی تنبیه شاگردان را در محیط مکتب نمی پذیرد و از آن دفاع نمی کند، بلکه باید بر قبح این روش که خوشبختانه در سال های گذشته از میزان آن به طرز چشمگیری کاسته شده است، تاکید کرد; اما این سوال همچنان باقی است که معلم در برابر شاگردان جسور، گستاخ، بی ادب و بدون انگیزه لازم برای ادامه تحصیل چه سلاحی در اختیار دارد؟
تاکنون کدام نهاد، تشکیلات یا حتی کمیسیون و سمیناری در این خصوص تشکیل شده و فصلی باز کرده است تا عملا برای برخورد با شاگردان خاطی برنامه ای مدون ارائه کند؟ از آنجا که تنبیه در عمده مکاتب دنیا غیرقانونی و ممنوع شمرده می شود و در سال های گذشته قوانین زیادی در حمایت از حقوق شاگردان در مکاتب به تصویب رسیده است و مبنی بر آن دبیران نمی توانند تکالیف یا جریمه های سنگین به شاگردان بدهند و مسوولان مکاتب نیز نمی توانند دانش آموزی را برای همیشه اخراج کنند، کنترل و برخورد با شاگردان خاطی بسیار سخت شده است.
به نوعی می توان گفت اقداماتی که برای حل معضلات قدیمی چون تنبیه بدنی، جریمه، تکالیف زیاد و اخراج از مکتب در نظر گرفته و اعمال شده، معضل دیگری را در مکاتب پدید آورده که به نوعی مایه نگرانی و آزار توام اولیا و مربیان شده است. در کنار قوانین سختگیرانه ای که هرگونه برخورد با شاگردان خاطی را از طرف دبیران و مسوولان مکتب ممنوع می سازد، شرایط دیگری چه در محیط خانواده ها و چه در محیط های مختلف اجتماعی به وجود آمده است که به طور فزاینده ای بر تربیت، اخلاق و روح و روان شاگردان تاثیرگذار است.
یعنی از طرفی قدرت بازدارندگی و برخورد مربیان با شاگردان خاطی کاسته شده و از سوی دیگر، زمینه های مختلفی برای پرورش روحیه زیاده خواهی، پرخاشگری، گستاخی و بی انگیزگی شاگردان در تحصیل علم و ادامه تحصیل بیش از پیش فراهم شده است.
در چنین شرایطی دانش آموز با علم به این که تنبیه بدنی او در مکتب جرم است، کسی حق ندارد از او تکلیف یا جریمه بیش از اندازه یا حتی معقول بخواهد و اخراج و محرومیت او از تحصیل نیز امری محال به نظر می رسد، به خود اجازه می دهد تا اندک قوانین و سختگیری های موجود در مکاتب را نادیده انگارد و به همه چیز حتی حرمت معلم تعدی کند. باید اضافه کرد که فشار مسوولان بالاتر در تعلیم و تربیت مبنی بر بالا رفتن راندمان و پایین آمدن افت تحصیلی باعث شده است تا مدیران مکاتب، دبیران خود را تحت فشار مضاعف قرار دهند تا درصد قبولی کلاس را به هر شکل ممکن بالا ببرند. بدیهی است این موضوع از دید تیزبین شاگردانی که حقیقتا به دنبال تحصیل نیستند، پوشیده نمی ماند و عامل مضاعفی می شود بر گستاخی و هتاکی بیشتر آنها در ارتباط با دبیران و اولیای مکتب.
متاسفانه یکی دیگر از عوامل بازدارنده نیز که در سال های گذشته همواره تکیه گاه مکاتب در برخورد با شاگردان خاطی بود، این روزها کارآیی خود را از دست داده است، خانواده که روزگاری موثرترین نقش را در شخصیت اجتماعی شاگردان داشت، متاسفانه اکنون بی تفاوت است.
شاگردان خاطی را ممکن است در سال های اولیه تحصیل بتوان با استفاده از قدرت بازدارندگی خانواده مهار کرد، اما این تکیه گاه با بالا رفتن پایه درسی شاگردان خاطی به سستی می گراید و چه بسا با نهایت تاسف باید پذیرفت که در برخی مواقع اصولا خود خانواده، دلیل گستاخی و جسارت دانش آموز در مکتب و اجتماع می شود. از این رو از جمله قوانین جدیدی که در انگلستان برای مبارزه با شاگردان خاطی به تصویب رسیده، تکیه بر خانواده و نقش بازدارنده و تاثیرگذار این نهاد مقدس است. در این حالت دولت معتقد است که اولیای شاگردان خاطی باید پاسخگوی رفتار و کردار آنها باشند و مسوولیت رفتار زشت و زننده آنها را در مکاتب بپذیرند. براساس این قانون اولیای دانشآموزان خاطی جریمه نقدی می شوند و موظف می شوند رفتار دانش آموز خود را در مکتب تحت کنترل درآورند. براساس گزارشی که سایت بی.بی.سی بتازگی در این باره منتشر کرده، مسوولان مکتب حق دارند والدین دانش آموزی را که به دلایل اخلاقی و درسی با هنجارهای مکتب هماهنگ نیست و موجب رنجش دبیران یا دیگر شاگردان می شود، جریمه نقدی کنند و تا زمانی که این جریمه از طرف آنها پرداخت نشود، مکتب حق دارد دانش آموز خاطی را در کلاس و محیط مکتب نپذیرد. هدف مسوولان آموزش انگلستان از به کارگیری این قوانین سختگیرانه، مبارزه جدی با شاگردان خاطی و بالا بردن کیفیت رفتاری نسل جدید در مکاتب است; موضوعی که به گفته سر آلن استیر، مسوول کمیته بررسی وضعیت شاگردان خاطی در مکاتب انگلیس همین حالا هم بسیار دیر شده است.
او می گوید: متاسفانه برخلاف آنچه تصور می شود، مکتب برای بسیاری از شاگردان بستری بسیار مناسب و امن برای انجام کارهای ناشایست شده است. آنها در مکاتب آزادی هایی دارند که در هیچ کجای دیگر در سراسر زندگی شان هم نمی توانند بیابند. او می افزاید: این موضوع برای همه ما روشن است که رفتار ناشایست و تحمل ناپذیر برخی شاگردان زندگی را برای معلمان ما سخت و در برخی مواقع مختل کرده است و نیز صدمات جدی به سطح یادگیری و ادامه تحصیل سایر شاگردان زده است. سر آلن استیر در ادامه با اشاره به قوانین جدید می گوید: این قوانین سبب می شود تا مکتب و دبیران در برابر این شاگردان خاطی قدرتی پیدا کنند. این قوانین به آنها اطمینان قلب می دهد که می توانند از خود دفاع کنند و به شاگردان و والدین آنها پیامی صریح و روشن دهند که آنها نیز مقابل رفتارهای خود مسوولیت پذیر باشند.
بدون شک وقتی در کشورهایی چون انگلستان که در اجرای قوانین سختگیرانه به نفع شاگردان، ید طولایی دارند چنین قوانینی به تصویب می رسد از این حقیقت پرده برداشته می شود که نبود قدرت بازدارنده در برابر شاگردان خاطی در مکاتب نه تنها به روح و جسم دبیران و زحمتکشان تعلیم و تربیت لطمه وارد می کند، بلکه به کیفیت یادگیری دیگر شاگردان نیز آسیب می رساند. مقوله حساس و ظریف آموختن و یاد دادن از دغدغه های مهم و در عین حال، زیبای هر انسان در مسیر زندگی اوست. دست یافتن ما به کمال مطلوب این دغدغه، زمانی خواهد بود که دانش آموزی و دانش دوستی و دانش خواهی فرزندان این آب و خاک را شاهد باشیم. به عبارت دیگر مشاهده کنیم که دانش آموز از حضور در کلاس و درس خواندن لذت و سود می برد.
یکی از راه های درست و اصولی رساندن فرزندانمان به چنین آرمان شهری سرشار از آگاهی و دانایی و در واقع، شناخت مستقیم و غیرمستقیم روحیه و کشش روحی و روانی شان توسط معلمان است.
به عبارتی دیگر، یک مربی زمانی می تواند در امر تدریس موفق و توانا باشد که ضمن شناخت تمامی جنبه های رفتاری و اخلاقی و روحی شاگردانش، ارتباطی دوستانه و صمیمی با آنها ایجاد کند.
کارشناسان روان شناسی، جملگی بر لزوم چنین شناخت و ارتباطی با شاگردان و در حالت کلی با همه نوآموزان در هر گروه سنی و اجتماعی تاکید دارند و معتقدند که یکی از راه های موثر برای رسیدن اولیای مکتب به این گونه شناخت ها و رابطه های خوب، بهره مندی از “تشویق و تنبیه” است.
در مورد فلسفه نیاز به ابزار تشویق و تنبیه و نیز، چگونگی به کارگیری آن با شکل ها و قالب های مختلف توسط مربیان آموزشی و پرورشی، بحث و آرای فراوانی دیده، شنیده و ارایه شده است.
در این پژوهش کوچک و فشرده، نظر بر این است که در چند مرحله، جایگاه این ابزار مهم تربیتی را در قرآن کریم در “آیینه شعر و عرفان بزرگان شعر و ادب و عرفان ایران زمین”، به ویژه “مولانا جلال الدین رومی” و نهایت در “وادی اندیشه نظریه پردازان و کارشناسان دنیا”، بررسی کنیم و به این نکته آگاهی یابیم که تصویر تشویق و تنبیه در تابلوی آسمانی قرآن خداوند دانا و توانا و نیز در تابلوی لطیف “مولانا” به چه شکلی طراحی شده است؟
تشویق و تنبیه
منظور از “تشویق”، پاسخ مثبت در برابر رفتار مطلوب متربی است. این پاسخگویی متنوع بوده و ممکن است به صورت ستایش از متربی، ابراز مهرورزی به او، واگذاری مسوولیت مناسب به او، وعده پاداش، آفرین و احسنت گفتن و… جلوه گر شود. مقصود از “تنبیه” نیز پاسخ منفی در برابر رفتار نامطلوب متربی است و برای آن مصادیقی است، از جمله: نگاه سرد، روی برگرداندن، بی اعتنایی، تغییر چهره، حبس کردن، محروم ساختن، جریمه و تنبیه بدنی. تشویق، موجب رغبت و دلگرمی و نشاط می شود، انسان را به حرکت وا می دارد و اعتماد به نفس او را تقویت می کند. برعکس، اگر شخص مورد نکوهش قرار گیرد، احساس حقارت و خود کم بینی می کند، توان خود را از دست می دهد و نمی تواند بر مشکلات فایق آید.
تشویق و تنبیه در آیینه قرآن کریم
قرآن کریم پر است از بشارت و انذار، ولی در تربیت اسلامی بر تشویق بیش از تنبیه تاکید شده است. خداوند می فرماید:
“ما حقایق قرآن را سهل و آسان به زبان تو آوردیم تا اهل تقوا را بشارت دهی و معاندان لجوج را بترسانی.” یا: “ای پیامبر! به کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند، بشارت بده که جایگاه آنان در قیامت، باغستان هایی است که نهرهای آب در آن جاری است.” چنانچه می بینیم در منطق قرآنی، تشویق و امر به معروف و نیکی و بشارت به تحقق وعده الهی بر تنبیه و عذاب مقدم است.
تشویق و تنبیه در مکتب مولانا
تشویق، حس خودپسندی وحب ذات انسان را اقناع می کند. نکوهش و ناسپاسی، شخصیت انسان را تحقیر می نماید. وجود تشویق و تنبیه برای پرورش و تربیت انسانها امری ضروری است.
مکتب انسان ساز اسلام و آموزه های ائمه بر این ویژگی ها تاکید می کند. همچنین در بین متفکران اسلامی نیز چهره هایی که به تبیین ویژگی های تربیت اسلامی بپردازند کم نبوده اند و از جمله آنها مولاناست. “مولوی” اساس تعلیم و تربیت را بر شیوه تشویق و محبت گذارده و در موارد بسیاری از نقش تعیین کننده محبت سخن به میان آورده است:
از محبت، دردها صافی شود
از محبت، دردها شافی شود
از محبت، مرده زنده می کنند
از محبت، شاه بنده می کنند
تشویق، همچون آب لطیف و گوارا به هر جا که می رسد، به شکفتن و شکوفایی مدد می رساند. غم و اندوه و تنبیه، همچون سیلاب سیاه و مردابی فرو خورنده، هر نهالی را در خود پژمرده می سازد. آن کس که با آداب تربیت تشویق، پرورش می یابد، جهان هستی را طربناک می بیند و با اندیشه طربناک خود همه جهان هستی را در جنبش و جوشش می بیند. تشویق شاگرد، خلاقیت را به ارمغان می آورد و نوآوری، نواندیشی و نوبینی جهان را به دنبال دارد. “مولوی” تنبیه را نیز یکی از روش های موثر تربیت دانسته و حتی تنبیه بدنی را نیز جایز می شمارد. در مقام جواز تنبیه بدنی این نکته را ذکر کرده است که معلم، امین و نایب حق است و هرگز به منظور انتقام جویی و نفع شخصی، شاگرد را تنبیه نمی کند، بلکه فقط برای اصلاح و تربیت او چنین اقدامی می کند.
سعدی چه می سراید؟
“سعدی” با الهام از رافت اسلامی اصل را بر تشویق می نهد، در صورتی که موثر واقع نشد، تنبیه را روا می داند:
بسا روزگارا که سختی برد
پسر، چون پدر نازکش پرورد
خردمند و پرهیزکارش برآر
گرش دوست داری بنازش مدار
به خردی درش زجر و تعلیم کن
به نیک و بدش وعده و بیم کن
نوآموز را ذکر و تحسین و زه
زتوبیخ و تهدید استاد به
دیدگاه بزرگان ایران زمین و دنیا
با عنایت به اینکه این مبحث – تشویق و تنبیه – از مباحث و روش های مفید و موثر تربیت می باشد، جالب این است که ذهنیت متکی بر تنبیه بدنی که امروز در برخی مکاتب رد پای آن را می بینیم برآمده از همین اندیشه قدیمی و منسوخ است که در راه تربیت حتی زدن نوآموز رواست. نظر روان شناسان غربی و دانشمندان و شعرا و نویسندگان تعلیم و تربیت اسلامی به اجمال آورده می شود: “عنصرالمعالی” بهره گیری از تشویق و تنبیه را علم آموزی و تربیت، لازم می داند و می نویسد: “هر هنری و فضلی روزی به کار آید، پس در فضل و هنر آموختن تقصیر نباید کردن و در هر علمی که مر او را آموزی، اگر معلمان از بهر تعلیم مر او را بزنند، شفقت مبر، بگذار تا بزنند که کودک علم و ادب و هنر به چوب آموزد نه به طبع خویش.”
“خواجه نصیرالدین طوسی” درباره تنبیه بدنی بر این باور است که: “به هر خلقی نیک که از کودک صادر شود، او را مدح باید کرد و بر خلاف آن در توبیخ اول عمل قبح او را تغافل منسوب کنند تا بر انجامش اقدام ننماید و اگر برخود پوشیده دارد، برو پوشیده دارند و اگر معاودت کند در سر او را توبیخ کنند و چون معلم در اثنای تادیب ضربی به تقدیم رساند از فریاد و شفاعت خواستن حذر فرمایند، چه آن فعل ممالیک و ضعفا بود و ضرب اول که باید اندک بود و نیک مولم، تا از آن اعتبار گیرد و بر معاودت دلیری نکند. به عبارت دیگر او نیز تنبیه را جایز می داند منتها تا حدی که تنها باعث تنبیه شود و هرگز از سرکین ورزی و شقاوت نباشد.